جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

آنه‌ماری شیمل

او به‌عنوان تنها فرزند خانواده‌ای متوسّط و فرهنگی، در ماه آوریل ۱۹۲۲ در شهر ارفورت آلمان به‌دنیا آمد و در محیطی مملوّ از ادبیّات و شعر پرورش یافت. در ۱۵ سالگی مقطع دبیرستان را به اتمام رساند. پس از آن مدت نیم سال برای سازمان به صورت داوطلبانه خدمت کرد. در پاییز ۱۹۳۹، یعنی زمانی که هفده سال داشت، تحصیلات خود را در رشته‌های زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی دانشگاه برلین آغاز نمود. تحت تأثیر معلم خود، هانس هاینرش شِدِر و بنا به توصیهٔ او به مطالعه و تحقیق در دیوان مولانا جلال الدین بلخی روی آورد.

در اکتبر سال ۱۹۴۱، کار نوشتن رسالهٔ دکترای خود را بر روی موضوع «مصر در اواخر دوران قرون وسطی» را به انتها رسانید. او در سن ۱۹ سالگی موفق به اخذ درجه دکترا از دانشگاه برلین شد. آنه‌ماری شیمل دکترای دوم خود را در سال ۱۹۵۱ در حوزهٔ تاریخ ادیان و با رساله‌ای پیرامون «عشق عرفانی در اسلام» دریافت نمود. او جزو نویسندگان تاریخ ایران کمبریج بوده‌است

در اوائل دهه ۱۹۵۰ شیمل سفرهایی به کشور ترکیه انجام داد. او نخستین سخنرانی عمومی خود به زبان ترکی را در سال ۱۹۵۳ در شهر آنکارا انجام داد. اندکی پس از آن، از سوی دانشکده الهیات دانشگاه آنکارا، تصدی ریاست بخش تاریخ ادیان به وی پیشنهاد گردید. در سال ۱۹۶۳ به ایران سفر کرد و علاوه بر دیدار از اصفهان و شیراز، در مؤسسه گوته تهران نیز سخنرانی‌هایی ایراد کرد. در سال ۱۹۶۶ محمدرضا پهلوی وی را به کنگره ایران‌شناسی دعوت کرد. در این سفر وی علاوه بر دیدار از مناطق کوهستانی به منظور بررسی دستاوردهای آموزشی انقلاب سفید از زورخانه هم دیدار کرد.

خانم پروفسور شیمل در سال ۱۳۶۹ خورشیدی بار دیگر به ایران سفر می‌کند که حسن لاهوتی مولوی شناس و مترجم کتاب شکوه شمس ، در خاطره ای از سفر شیمل به مشهد اینگونه می نویسد:

«در سال ۱۳۶۹، وزارت امور خارجه پروفسور شیمل را به ایران دعوت کرد و سفر به مشهد را نیز در برنامه دیدار او از ایران قرار داد. هواپیمای شیمل به جای نه و ده صبح، اواخر شب در فرودگاه مشهد نشست و من و علامه آشتیانی برای دیدار او به هتل هایت ( که نامش به هتل هما تغییر یافت یا یافته بود) رفتیم. اما شیمل هنوز به هتل نرسیده بود. ناگزیر در سرسرای هتل، رو به درِ ورودی، کنار هم نشستیم. هنگامی که پروفسور شیمل وارد شد، من به استقبالش رفتم. چنان با من به گرمی رو به رو شد که گویی سال هاست با هم آشناییم. پیراهنی بلند پوشیده بود که تا ساق پایش را می پوشید و روسری خوش رنگ و سنگینی بر سر انداخته بود تا موهای سفیدش را از چشم نامحرم پنهان دارد. با این حال مرا به رسم شاگرد خود در آغوش گرفت و به مهر تمام نواخت. اکنون، استاد آشتیانی به احترام این بانوی دانشمند و عارف اندیش از جای برخاسته بود و دو سه قدمی جلو آمده بود. شیمل بزرگوار همین که قامت بلند آشتیانی را در برابر خود دید، بی اختیار دو دستش را بر سینه نهاد و به تمام قامت به رسم تعظیم و تکریمِ مقام بلند دانش و دانشمند، در برابر او تا کمر، خم شد. ادب همین است؛ در برابر متانت و تواضع دانشی مردی بلند مرتبه چون سیدجلال الدین آشتیانی فلک هم اگر بود به خاک می افتاد. من که بیست سالی از این دو شخصیت بزرگ کوچک تر بودم، در این میان حالی عجیب داشتم و نه تنها از دیدن پروفسور شیمل به شعف آمده بودم، بلکه معنی فروتنی را  در این حرکت ظریف مجسم دیدم، گرچه که آمدن آشتیانی شادروان به هتل نیز خالی از همین معنی لطیف نبود.  نیز، از این که خود را واسطه آشنایی این دو دانشمند بزرگ می دیدم، و چهره های آنان را از دیدن یکدیگرشادمان می دیدم، نشاطی توام با غرور در خود حس می کردم.  سه نفری دور میزی نشستیم تا به قول حافظ “… حالِ یکدیگر بدانیم، مراد هم بجوئیم ار توانیم.”
در بهار سال ۱۹۶۷ میلادی، شیمل کار تدریس در دانشگاه هاروارد در حوزهٔ فرهنگ هندی – اسلامی را آغاز نمود و در سال ۱۹۷۰ به درجهٔ استادی رسید. شیمل حدود ۲۵ سال در دانشگاه هاروارد بود و از متون مربوط به عرفان اسلامی گرفته تا ادبیات و شعر فارسی را تدریس کرده است. او در هاروارد، در پی آن بوده است که دانشجویانش را با مبانی فرهنگ اسلامی و اسلام‌شناسی آشنا کند، طوری که دانشجویان دریابند برای درک شعرهای مشرق‌زمین، نیاز به فهم کامل سیر معنویات این گوشه از جهان دارند. تنها در ترم بهار دو برابر مقدار معمول درس می‌داد. او تقریباً همه ساله پاییز را در پاکستان به‌سر می‌برد. علاقه او به پیامبر اسلام باعث شد تا وصیت کند بر روی سنگ قبرش حدیثی از پیامبر‌ محمد نگاشته شود .

آنه‌ماری شیمل در ۲۶ ژانویه سال ۲۰۰۳ درگذشت.

Related Reports

0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها