جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

استفاده از تاریکی شب

استفاده از تاریکی شب بعضی از تاریخ نویسان می‌گویند طارق‌ بن زیاد (همان که اسمش را بر تنگه‌ی جبل‌الطارق گذاشته‌اند) وقتی از تنگه عبورکرد و وارد اسپانیا شد، دستور داد کشتی‌ها را آتش بزنند تا سربازانش فکر فرار را از سر بیرون کنند. حتا گفته‌اند از آذوقه نیز فقط به اندازه‌ی ۲۴ ساعت نگه‌داشته و بقیه را آتش‌زدند. اینگونه برای افراد لشکرش اضطرار ایجاد کرد تا برای نجات خویش، با انگیزه‌ی بیشتری بجنگند. در نهایت با آنکه تعدادشان از لشکر دشمن بسیار کمتر بود اما پیروز شدند و شاید یکی از علل پیروزی هم همین بود. البته در کنار این مساله، تاکتیک‌های دیگری مانند ایجاد تفرقه میان لشکر دشمن و … را نیز ذکر کرده‌اند که در پیروزی آنها موثر بوده‌است. حالا تصور کنید اگر طارق به سربازان خود می‌گفت : «چون احتمال کشته‌شدن وجود‌دارد، همه‌ی شما آزادید که بروید. من مانع رفتنتان نمی شوم» یا اگر می‌گفت : «حتا دشمن هم مانع رفتن شما نیست و راه کاملا باز است» چه می‌شد؟ یا مثلا اگر می‌گفت « کشته‌شدن همه‌ی ما قطعی است. اگر می‌ترسید، اگر تردید دارید، اگر کسی چشم‌به‌راه شماست، اگر مال و اموالتان بلاتکلیف مانده یا به هر دلیل دیگری دلتان جای دیگر است، می‌توانید بروید.» آیا کسی در لشکر او باقی‌می‌ماند؟ تصور کنید شخصی به قصد تغییر حکومت فعلی و تشکیل حکومتی تازه با جمعی از همراهان و یاران عازم دیار غربت شده است.

آیا ممکن است او در طول مسیر سفر مدام بهانه‌ای برای رفتن به دست همراهانش بدهد و آن‌ها را در ادامه‌دادن این راه دچار تردید کند؟ آیا ممکن است فرمانده‌ای در محاصره‌ی دشمن باشد و شب پیش از وقوع جنگ به سربازانش بگوید: «من چراغ ها را خاموش می کنم تا راحت تر از تاریکی شب استفاده کنید و بروید؟» اگر رهبر و فرمانده چنین کند، چه دلیلی دارد که سربازانش بمانند و تن به جنگی نابرابر بدهند؟ آیا این با منطق سازگار است که آگاهانه و عامدانه شکست و کشته شدن را انتخاب کنند؟ انتخاب دشواری است و شاید تصور کنید از اندیشیدن به دور است. مگر انسان از جان خود سیر شده است که بی‌دلیل خود را به دست مرگ بسپارد؟ با توجه به قاعده‌ی حب ذات (که قبلا به آن اشاره کردیم) همه‌ی انسان‌ها کاری را انتخاب‌می‌کنند که فکر می‌کنند به نفعشان است.

حتا کسانی که دست به خودکشی می‌زنند نیز بر این باورند که این کار برایشان بهتر است. ما حتا اگر کاری را برای دیگران انجام می‌دهیم و به اصطلاح «ایثار» می‌کنیم، درحقیقت معتقدیم که این کار به رشد شخصیت ما کمک می‌کند. پس اگر تاریخ به ما می‌گوید که چنین فرمانده‌ای وجودداشته‌است و چنین یارانی اطراف او حلقه زده‌اند، باید اعتراف کرد که آن ها کشته شدن را به نفع خود می‌دانسته اند. کشته شدن آنها نه برای تشکیل حکومت، بلکه برای رساندن سخن حقی به گوش جهان بوده است و چنین کشته شدنی عین پیروزی است. فرمانده به سخنان خود مانند روشنی روز ایمان داشت. پس به همراهانش گفت : می‌توانید از تاریکی شب استفاده کنید و به سوی دیگری بروید. برای دورشدن از حقیقت همیشه بهانه‌ها بسیار و در دسترس‌اند. «حقیقت» تنها برای «انتخاب آگاهانه» ارزش قائل است.

Related Reports

0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها